اِیمی لو آدامز (به انگلیسی: Amy Lou Adams؛ زادهٔ ۲۰ اوت ۱۹۷۴) بازیگر آمریکایی است. او بابت نقشهای کمدی و دراماتیکش شهرت دارد و نامش سه بار در رتبهبندیهای سالیانهٔ بازیگران زن با بیشترین دستمزد در جهان آمده است. آدامز افتخارات گوناگونی از قبیل دو جایزهٔ گلدن گلوب کسب کرده و علاوه بر این، نامزد دریافت شش جایزهٔ اسکار، هفت جایزهٔ فیلم بفتا و دو جایزهٔ امی ساعات پربیننده شده است.
آدامز کارش را بهعنوان رقصنده در تئاتر دینر آغاز کرد که آن را از سال ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۸ ادامه داد و نخستین حضورش در سینما را با نقشی مکمل در کمدی سیاه آخر خوشگلها (۱۹۹۹) تجربه کرد. او در مجموعههای تلویزیونی با نقش مهمان حضور یافت و در فیلمهای بلندی که با بودجهٔ کم ساخته میشد، نقشهای «دختر بدجنس» را به عهده گرفت. نخستین نقش مطرح او در فیلم زندگینامهای اگه میتونی منو بگیر (۲۰۰۲) ساختهٔ استیون اسپیلبرگ بهدست آمد اما تا یک سال پس از آن فاقد تجربهٔ کاری بود. کار موفقیتآمیز او با بازی در نقش یک زن باردار ورّاج در فیلم کمدی-درامِ مستقل جونباگ (۲۰۰۵) رقم خورد که بابت بازی در این فیلم، نخستین بار نامزد دریافت جایزهٔ اسکار شد.
موزیکال فانتزی افسونشده (۲۰۰۷) که آدامز در آن نقش دختری مسرور را ایفا کرد، نخستین فیلم موفق او در نقش اصلی بود. او این روند را با بازی در نقش زنانی سادهلوح و خوشبین در فیلمهایی مانند درام تردید (۲۰۰۸) دنبال کرد و سپس در فیلم ورزشی مشتزن (۲۰۱۰) و درام روانشناختی استاد (۲۰۱۲) نقشهای جسورتری ایفا کرد که با نقدهای مثبت همراه بودند. آدامز از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۷ شخصیت لوئیس لین را در فیلمهای واقعشده در دنیای توسعهیافته دیسی به تصویر کشید. او بابت بازی در نقش شیادی اغواگر در فیلم جنایی حقهبازی آمریکایی (۲۰۱۳) و مارگارت کین در فیلم زندگینامهای چشمان بزرگ (۲۰۱۴) دو بار پیاپی برندهٔ جایزهٔ گلدن گلوب شد. بازی در نقش یک زبانشناس در فیلم علمی تخیلی ورود (۲۰۱۶)، گزارشگری خودزن در مینیسریال چیزهای تیز (۲۰۱۸) و لین چینی در فیلم طنز معاون (۲۰۱۸) تحسین بیشتری از سوی منتقدان را بهدنبال داشت.
نقشهای آدامز در تئاتر شامل بازآفرینی نمایش بهسوی جنگل در سال ۲۰۱۲ واقع در پابلیک تییتر و بازآفرینی نمایش باغوحش شیشهای در سال ۲۰۲۲ واقع در وست اند میشود. او در سال ۲۰۱۴ از سوی مجلهٔ تایم یکی از ۱۰۰ شخص تأثیرگذار در جهان نام گرفت و نامش در فهرست ۱۰۰ ستاره ثروتمند فوربز حضور یافت.
اِیمی لو آدامز در ۲۰ اوت ۱۹۷۴ از والدین آمریکایی به نامهای کاترین و ریچارد آدامز، در آویانو، ایتالیا به دنیا آمد. پدرش در آن زمان عضو ارتش ایالات متحده بود که در مجتمع نظامی ادرل در ویچنزا سکونت داشت. او چهار برادر و دو خواهر دارد. پس از رفتن از یک پایگاه نیروی زمینی به پایگاه دیگر، او در هشت سالگی با خانوادهاش در کاسل راک، کلرادو ساکن شدند. پدرش بعد از خروج از ارتش به صورت حرفهای در کلوپهای شبانه و رستورانها خوانندگی میکرد. آدامز رفتن به نمایشهای پدرش و نوشیدن شرلی تمپلز در بار را یکی از موردعلاقهترین خاطرات دوران کودکیاش توصیف کرده است. این خانواده تنگدست بود؛ آنها با هم به اردو و کوهنوردی میرفتند و نمایشهای کوتاهِ آماتوری که بهدست پدرش یا برخی اوقات بهدست مادرش نوشته شد را اجرا میکردند. او مشتاقِ نمایشنامهها بود و همواره نقش اصلی را ایفا کرد.
آدامز بهعنوان مورمون بزرگ شد تا زمانی که والدینش در سال ۱۹۸۵ طلاق گرفتند و کلیسا را ترک کردند. او اعتقادات مذهبی زیادی نداشت اما گفته است که در تربیتش برای تعلیم عشق و دلسوزی ارزش قائل است. بعد از این جدایی، پدرش به آریزونا نقل مکان کرد و دوباره ازدواج کرد و بچهها نزد مادرشان ماندند. مادرش بدنساز نیمه حرفهای بود که هنگام تمرین بچهها را با خود به باشگاه میبرد. آدامز بیپروایی در سالهای اولیه با خواهر و برادرش را با سالار مگسها مقایسه کرده است. در حالی که آدامز خودش را یک «بچهٔ ستیزهجوی سرسخت» توصیف کرده است، او گفته است که بارها با دیگر بچهها دعوا میکرد.
آدامز در دبیرستان شهرستان داگلاس شرکت کرد. او تمایلی به تحصیل نداشت، بلکه به هنرهای نوآورانه علاقهمند بود و در میان همسرایان مدرسه آواز میخواند. او در ورزشهای دو و میدانی و ژیمناستیک شرکت کرد، آرزوی بالرین شدن داشت و بهعنوان کارآموز در کمپانی محلی رقص دیوید تیلور آموزش دید. او از دبیرستان متنفر بود و اکثراً با دیگر افراد معاشرت نداشت. او پس از فارغالتحصیلی بههمراه مادرش به آتلانتا رفت. او به کالج نرفت و بعداً از ادامهندادن تحصیلات عالی ابراز پشیمانی کرد. آدامز در ۱۸ سالگی فهمید که استعداد کافی برای تبدیل به بالرین حرفهای را ندارد و تئاتر موزیکال را بیشتر مطابق با سلیقه خود دانست. یکی از اولین نقشهای او در اجرای تئاتر اجتماعی آنی بود که به صورت داوطلبانه این نقش را ایفا کرد. او برای تأمین مخارج بهعنوان خوشآمدگو در یکی از فروشگاههای گپ کار میکرد. آدامز پیشخدمت یکی از شعبههای هوترس نیز بود، اما این شغل را بعد از اینکه پساندازش برای خرید ماشین دست دوم تأمین شد، رها کرد.
آدامز فعالیت حرفهای خود را بهعنوان رقصنده در تولیدات تئاتر دینر در سال ۱۹۹۴ از نمایش ردیف همسرایان در بولدر، کلرادو آغاز کرد. برای این اجرا لازم بود که قبل از برخاستن برای رفتن به روی صحنه، در غذاخوری پیشخدمتی بکند. او از آواز خواندن و رقصیدن لذت میبرد اما علاقهای به پیشخدمتی نداشت و هنگامی که یکی از رقصندگان همکار (که آدامز او را دوست خود میدانست) اتهامات نادرستی دربارهاش به کارگردان گفت، باعث شد که به مشکل برخورد. آدامز گفت «واقعاً هیچوقت نمیدانستم این دروغها چی بود. فقط میدانستم که مدام با من تماس میگیرند و دربارهٔ فقدان در حرفهای بودنم سخنرانی میکردند.» او این کار را از دست داد اما به اجرا در تئاتر دینر واقع در سالن موسیقی هریتیج اسکوئر دنور و خانهٔ تئاتر دینر کانتری ادامه داد. در طول اجرای نمایش هرچیزی ممکن است واقع در خانهٔ تئاتر دینر کانتری در سال ۱۹۹۵، مایکل بریندیزی، رئیس و کارگردان هنری تئاتر دینر چنهسن واقع در مینیاپولیس آدامز را دید و به او پیشنهاد کار در چنهسن را داد. آدامز به چنهسن، مینهسوتا رفت که در آنجا برای سه سال بعد در تئاتر اجرا کرد. او عاشق «اطمینان و برنامهریزی» این کار بود و گفته است که از آن چیزهای چشمگیری آموخت. اما کار طاقتفرسا اثرات بدی بر او گذاشته بود: «من مقدار زیادی صدمات مکرر داشتم—بورسیت در زانوهایم، عضلات تحلیلرفته در کشالهٔ رانم، عضلهٔ دورکننده و نزدیککننده. بدنم فرسوده شده بود.»
طی مدت زمانی که آدامز در چنهسن بود، او در نخستین فیلم خود—فیلم طنز کوتاه سیاهوسفید که د کرومیوم هوک نام داشت، ایفای نقش کرد. بلافاصله پس از آن، در حالی که او برای مراقبت از عضلهٔ صدمه دیدهاش مرخصی گرفته بود، در مصاحبهٔ بازیگری که بهصورت محلی برای فیلم طنز هالیوودی آخر خوشگلها (۱۹۹۹) دربارهٔ جشنوارهٔ دختران زیبا با بازی کیرستن دانست، الن بارکین و کرستی الی برگزار شد بود، شرکت کرد. آدامز برای بازی در نقش مکمل یک هلهلهچی بیبندوبار انتخاب شد. او احساس میکرد که شخصیت کاراکترش از شخصیت خود بسیار متفاوت بود و نگران این بود که چطور مردم او را درک خواهند کرد. این پروژه بهصورت محلی فیلمبرداری شد و این گونه آدامز توانست در کنار حضور در صحنههای فیلمبرداری، در نمایش بریگادون هم به روی صحنه رود. دلگرمی کرستی الی، آدامز را ترغیب کرد که فعالیت حرفهای خود را با جدیت در سینما دنبال کند و او در ژانویهٔ ۱۹۹۹ به لس آنجلس نقل مکان کرد. او تجربهٔ اولیهٔ خود در این شهر را «تلخ» و «ناخوشایند» توصیف کرد و دلتنگِ زندگی گذشتهاش در چنهسن شده بود.
آدامز در لس آنجلس برای هر نقش که پیدا میکرد تست بازیگری میداد اما اکثراً به او نقشهای «دختر بدجنس» داده میشد. نخستین نقش او، یک هفته پس از نقل مکانش، در مجموعهٔ تلویزیونی منچستر پرپ از شبکهٔ فاکس به دست آمد. این مجموعه اسپینآف فیلم مقاصد بیرحمانه است و او در نقش اصلی کاترین مرتویول (با بازی سارا میشل گلر در فیلم) ظاهر شد. این مجموعه بهدنبال بازنویسیهای متعدد فیلمنامه و دو بار تعطیلی در مراحل ساخت لغو شد. آدامز بعداً گفت صحنهای بحثبرانگیز که در آن کاراکترش دختری را به خودارضایی بر روی اسب تشویق میکند، اساساً دلیل اصلی لغو آن بود. سه قسمت فیلمبرداریشده مجدداً تدوین و در سال ۲۰۰۰ در فیلم مقاصد بیرحمانه ۲ منتشر شدند. به رغم اینکه این فیلم نقدهای منفی داشت، ناتان رابین از ای. وی. کلاب نوشت آدامز نقش سلطهگر خود را با «شادی خبیثانهای» ایفا میکند که تا حد زیادی در نقشآفرینی بیتاثیر سارا میشل گلر از این شخصیت وجود ندارد.
آدامز سپس یکی از نقشهای مکمل نوجوان کینهجو از یک ستارهٔ سینما (با بازی کیمبرلی دیویس) را در فیلم کمدی مهمانی ساحل روانی (۲۰۰۰) ایفا کرد؛ این فیلم طنزی ترسناک از فیلمهای در سبک بیچ پارتی و اسلشر است. او این نقش را به منزلهٔ ادای احترام به بازیگر سوئدی-آمریکایی آن مارگرت ایفا کرد. آدامز در سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۲ بهصورت مهمان در چندین مجموعهٔ تلویزیونی ظاهر شد؛ از مجموعههایی که در آن حضور داشت میتوان به نمایش دهه ۷۰، افسونشده، بافی قاتل خونآشامها، اسمالویل و بال غربی اشاره کرد.
بهدنبال نقشهای کوتاه در سه محصول سال ۲۰۰۲—قانون کشتار، کدو تنبل و در خدمت سارا—که مخاطبان بالایی نداشتند، آدامز نخستین نقش مطرح خود را در کمدی-درام اگه میتونی منو بگیر ساختهٔ استیون اسپیلبرگ به دست آورد. او در این فیلم نقش پرستاری بهنام برندا استرانگ را ایفا کرد که فرانک ابگنیل جونیور (با بازی لئوناردو دیکاپریو) عاشقش میشود. این فیلم اعتماد به نفس او را افزایش داد. علیرغم موفقیت فیلم و ستایش تاد مککارتی، منتقد ورایتی، برای «حضور گرم» او در آن، این فیلم نتوانست به حرفهٔ او ترقی دهد. آدامز تا یک سال بعد از اکران این فیلم هیچ تجربهٔ کاری نداشت و باعث شد تقریباً بازیگری در سینما را کنار بگذارد. او در عوض در کلاسهای بازیگری ثبتنام کرد و پی برد که چیزهای بسیاری وجود دارد که او هنوز آنها را نیاموخته است. چشمانداز شغلی او ظاهراً در یک سال بعد بهدلیل دریافت پیشنهاد سودآوری برای بازی در درام تلویزیونی دکتر وگاس از شبکهٔ سیبیاس بهبود یافت اما او بعد از پخش چند قسمت کنار گذاشته شد. در عرصهٔ سینما، او فقط در فیلم فرار آخر (۲۰۰۴) با بازی فرد سویج نقشی کوتاهی داشت.
آدامز ۳۰ ساله پس از اخراج از مجموعهٔ دکتر وگاس سرخورده شده بود و پس از تکمیل کار بر روی کمدی-درام مستقل جونباگ که بودجهٔ ساخت آن کمتر از یک میلیون دلار بود، به این فکر افتاد که بهطور کلی بازیگری را کنار بگذارد. این فیلم به کارگردانی فیل موریسون، او را در نقش اشلی جانستن، زن باردار پرحرف و چابکی به تصویر میکشد. موریسون تحت تأثیر توانایی آدامز در زیر سؤال نبردن انگیزههای ذاتاً خوب کاراکترش قرار گرفت. او با ایمان جانستن به خدا ارتباط برقرار کرد و مدتی را با موریسون در محل فیلمبرداری پروژه در وینستون-سیلم، کارولینای شمالی گذراند و در کلیسا شرکت کرد. آدامز ساخت این فیلم را «تابستانی که رشد کردم و تبدیل شدم به خودم» توصیف کرد و پس از اینکه موهایش را برای این نقش قرمز کرد، تصمیم گرفت به رنگ بلوند طبیعی خود برنگردد. جونباگ در جشنوارهٔ فیلم ساندنس ۲۰۰۵ به نمایش درآمد که آدامز در آنجا برندهٔ جایزه ویژه هیئت داوران شد. تیم رابی از دیلی تلگراف این فیلم را «معجزهٔ کوچکِ آرام» نامید و نوشت آدامز «یکی از بامزهترین و دلخراشترین نقشآفرینیهایی که تاکنون نقد آن باعث افتخار من بوده» را ارائه داده است. ان هورنادی از واشینگتن پست عقیده داشت که «ایفاگری درخشان» او منعکسکنندهٔ «سرشت عمیقاً انسانگرایانه» فیلم است. آدامز جوایز ایندیپندنت اسپیریت و سینمایی انتخاب منتقدان در رشتهٔ بهترین بازیگر نقش مکمل زن را کسب کرد و در همین رشته نامزد جایزهٔ اسکار شد.
کمی بعدتر در سال ۲۰۰۵، آدامز نقش مکمل دو فیلم را بر عهده داشت که با نقدهای ضد و نقیضی از سوی منتقدان مواجه شد: کمدی عاشقانهٔ تاریخ عروسی با بازی دبرا مسینگ و درموت مالرونی و فیلم بیحرکت ایستادن در ژانر دورهٔ بلوغ و متشکل از گروه بازیگران. او در همان سال برای ایفای نقشی تکرارکننده در سه قسمت به گروه بازیگران مجموعهٔ تلویزیونی اداره پیوست. در شبهای تالادگا: تصنیف ریکی بابی (۲۰۰۶) — فیلمی کمدی ورزشی از آدام مککی — آدامز نقش معشوقهٔ شخصیت ویل فرل را ایفا کرد. پیتر ترورز، منتقد سینما، این نقش را نسبت به نقش آدامز در جونباگ، «بسیار نزولی» دانست. آدامز نقش کوتاهی در فیلم کمدی در سبک محیط کاری اکس با بازی زک برف و آماندا پیت نیز داشت.
پس از صداپیشگی فیلم کمدی پویانمایی از شرکت والت دیزنی پیکچرز، با عنوان آندرداگ (۲۰۰۷)، آدامز نقش شخصیتی بسیار خوشبین و مسرور به نام جیزل (که بر اساس اعضای فرنچایز پرنسس دیزنی ساخته شد) را در کمدی عاشقانهٔ موزیکال افسونشده ایفا کرد. پاتریک دمپسی و جیمز مارسدن نقش معشوقههایش را ایفا میکنند. او در میان ۲۵۰ بازیگر زنی بود که برای این نقش مطرح تست بازیگری دادند؛ استودیو میخواست ستارهای مشهورتر را برای این نقش برگزیند، اما کارگردان کوین لیما به دلیل وفاداری آدامز به نقشش و خودداری از قضاوت دربارهٔ شخصیت جیزل، بر انتخاب او اصرار داشت. لباس عروسی که او باید برای این فیلم میپوشید ۴۵ پوند (۲۰ کیلوگرم) وزن داشت و او چند بار به خاطر سنگینی لباس زمینخورد. او سه ترانه برای موسیقی متن فیلم خواند— «بوسه عشق واقعی»، «آهنگ کار مبارک» و «اینگونه میدانید». راجر ایبرت، منتقد سینما، از آدامز بابت «تازهنفس و دلکش» بودن در نقشی که «مطلقاً به دوستداشتنیبودن بیدردسر بستگی دارد» تقدیر کرد، و وسلی موریس از بوستون گلوب او را برای «به نمایش گذاشتن نبوغ ایفاکنندهای واقعی برای کمیک تایمینگ و سخنپردازی جسمانی» اعتبار داد. تاد مککارتی، منتقد سینما، این فیلم را نقش برجستهٔ او دانست و به شهرت رسیدنش را به جولی اندروز تشبیه کرد. افسونشده موفقیتی تجاری بود که بیش از ۳۴۰ میلیون دلار در سراسر جهان فروش داشت و آدامز نامزد دریافت جایزهٔ گلدن گلوب شد.
بهدنبال موفقیت افسونشده، آدامز نقش بانی باخ (دستیار نمایندهٔ کنگره چارلی ویلسون) را در فیلم کمدی-درام سیاسی جنگ چارلی ویلسون (۲۰۰۷) ساختهٔ مایک نیکولز گرفت. تام هنکس، جولیا رابرتس و فیلیپ سیمور هافمن از دیگر بازیگران این فیلم بودند. کرک هانیکات در هالیوود ریپورتر آدامز را بابت «بهطرز دلنشینی فهیم» بودن در نقش خود اعتبار داد؛ در حالی که پیتر بردشاو در گاردین از تماشای به هدر رفتن استعداد آدامز در نقشی که به عقیدهٔ او در فیلم کمترین اهمیت را داشت، ناراضی بود.
جشنواره فیلم ساندنس ۲۰۰۸ شاهد اکران آفتاب تمیز کردن بود؛ کمدی-درامی دربارهٔ دو خواهر (با بازی آدامز و امیلی بلانت) که تجارت پاکسازی صحنهٔ جرم را راهاندازی میکنند. آدامز مجذوب ایدهٔ بازی در نقش شخصی شد که مدام سعی میکند خودش را بهتر کند. میک لاسال از سان فرانسیسکو کرونیکل آدامز را «جادویی» دانست و افزود که او «پرترهای از ولع خشمناکی را تحت ظاهری فریبنده، همراه با عدم اعتماد به نفس ظاهری، به ما میدهد». در کمدی اسکروبال خانم پتیگرو برای یک روز زندگی میکند که داستان آن در سال ۱۹۳۹ جریان دارد، آدامز نقش اصلی بازیگر آمریکایی مشتاقی در لندن را ایفا کرد که با دایهٔ میانسالی (با بازی فرانسیس مکدورمند) سر و کار دارد. استیون هولدن از نیویورک تایمز شباهتهایی از او به نقشش در افسونشده یافت و نوشت «جادوی روی پردهٔ سینما» که او در چنین نقشهای قابل ستایشی نشان میدهد «از زمان دورهٔ موفقیت جین آرتور به این شدت نبوده است».
آدامز سپس در تردید که اقتباسی از نمایشنامهٔ به همین نام اثر جان پاتریک شنلی بود، بازی کرد. این فیلم داستان رئیس مدرسهٔ کاتولیک (با بازی مریل استریپ) را روایت میکند که کشیشی با بازی فیلیپ سیمور هافمن را به پدوفیلی متهم میکند؛ او نقش راهبهٔ بیگناه را ایفا کرد که گرفتار این کشمکش شده است. شنلی برای این نقش در ابتدا بهدنبال ناتالی پورتمن بود اما پس از یافتن شخصیت معصوم و در عین حال باهوش مشابهٔ شخصیت اینگرید برگمن، آن را به آدامز پیشنهاد داد. آدامز با توانایی شخصیت خود در یافتن بهترینها در میان مردم همذاتپنداری کرد و همکاری با استریپ و هافمن را نوعی «کلاس پیشرفته» در بازیگری توصیف کرد. امی بیانکولی از هیوستون کرونیکل نوشت که آدامز «با دلسوزی پریشان میدرخشد» و ان هورنادی عقیده داشت که او بیگناهی نقشش را بهطور دقیق از خود نشان میدهد. او برای این نقش نامزد دریافت جوایز اسکار، گلدن گلوب و بفتا در رشتهٔ بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد.
همانند جونباگ و افسونشده، نقشهای آدامز در سه اکران سال ۲۰۰۸ نقشهای دختر معصوم بودند—یعنی زنانی بیگناه با شخصیتی مسرور. هنگامی که از او در مورد بازی در چنین نقشهای شبیه به هم پرسیده شد، آدامز گفت که شخصیتهایی را عهدهدار میشود که شاد هستند و با حسی از امیدشان همذاتپنداری میکند. آدامز بر این باور بود که این شخصیتها علیرغم شباهتهای مشخصی که در خلق و خویشان دارند، بسیار متمایز از یکدیگر بودند. او گفت، «سادهلوحی حماقت نیست، و افراد معصوم اغلب بسیار پیچیده هستند.»
فیلم ماجراجویی و فانتزی سال ۲۰۰۹، شب در موزه: نبرد اسمیتسونین با بازی بن استیلر شامل حضور آدامز در نقش هوانورد آملیا ارهارت بود. این نخستین فیلمی بود که درون موزه ملی هوافضای اسمیتسونین در واشینگتن فیلمبرداری شد. کارگردان شاون لوی گفت که این نقش به آدامز اجازه داد تا طیف بازیگری خود را به نمایش بگذارد. آدامز معتقد بود این اولین باری است که به او اجازه داده شد شخصیتی مورد اعتماد را روی پردهٔ سینما ایفا کند. با وجود نقدهای ضد و نقیض فیلم، نقشآفرینی آدامز مورد تحسین قرار گرفت. مایکل فیلیپس از شیکاگو تریبون که حضور او را «درخشان» نامید، نوشت این فیلم «هر زمان که ایمی آدامز پدیدار میشود، بهطور اساسی بهبود مییابد». در همان سال، آدامز در کمدی-درام جولی و جولیا نقش جولی پاول، منشی دولتی ناراضی را بازی کرد که تصمیم میگیرد در مورد دستور العملهای کتاب آشپزی جولیا چایلد بهنام تسلط بر هنر آشپزی فرانسوی وبلاگ بنویسد؛ در خط داستانی مشابه، مریل استریپ چایلد را به تصویر میکشد. او بهمنظور آمادهسازی برای این نقش در مؤسسهٔ آموزش آشپزی ثبت نام کرد. کری ریکی از فیلادلفیا اینکوایرر عقیده داشت که این فیلم «به خوشطعمی آشپزی فرانسوی» است و آدامز را «در جذابترین» حالت خود دانست. هر دو فیلم شب در موزه و جولی و جولیا با موفقیتهای تجاری همراه بودند و فیلم اول بیش از ۴۰۰ میلیون دلار فروش داشت.
آدامز دههٔ جدید را با نقش اصلی در مقابل متیو گود در کمدی رمانتیک سال کبیسه (۲۰۱۰) آغاز کرد که منتقد ریچارد روپر عقیده داشت این فیلم با حضور آدامز از «وضعیت واقعاً وحشتناک» نجات یافته است. اکران بعدی او در این سال درام مشتزن بود که با استقال بسیار بهتری روبهبرو شد. این فیلم به کارگردانی دیوید او. راسل، داستان برادران ناتنی بوکسور میکی وارد و دیکی اکلوند (با بازی مارک والبرگ و کریستین بیل) را روایت میکند؛ ملیسا لیو نقش مادرشان و آدامز نقش دوست دختر پرخاشگر وارد، یعنی خدمتکاری بهنام شارلین فلمینگ را ایفا کرد. در حالی که راسل شخصیت او را یک «سلیطهٔ خشنِ سکسی» توصیف میکرد، او آدامز را برای بازی در چنین نقش متفاوتی برگزید تا از وجههٔ دختر همسایهای او متمایز باشد. این نقش، تغییر سبک قابل توجهی برای آدامز بود و او بنا به اصرار راسل برای یافتن قدرت شخصیتش در سکون به چالش کشیده شد. او از سوی مربی شیلا کلی عضو کلاس رقص شکم شد تا اروتیسیزم شخصیت خود را پیدا کند. جو مورگنسترن از والاستریت جورنال در توصیف آدامز گفت به اندازهٔ «اثیری و دلپذیری» او در افسونزده «سخت، لطیف، زیرک و بامزه» بود. او برای این نقش نامزد دریافت جوایز اسکار، گلدن گلوب و بفتا در رشتهٔ بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد که دو جایزهٔ اول را ملیسا لیو کسب کرد. او ابراز تمایل کرد که در آینده نقشهای دراماتیکتری بازی کند.
موزیکال دیزنی، یعنی ماپتها (۲۰۱۱) با بازی عروسک نمایشی به همین نام شامل حضور آدامز و جیسون سیگل در نقشهای لایو-اکشن میشد. او هفت ترانه برای موسیقی متن این فیلم خواند. لیزا شوارتزبام از انترتینمنت ویکلی اشاره داشت که این نقش نشانهٔ بازگشت آدامز به شخصیت «کمدین-دوستداشتنی» خود بوده است. سال بعد، آدامز پس از نوسازی و بازگشایی سالن تئاتر پابلیک تییتر، در بخشی از جشنوارهٔ شکسپیر در پارک که در تئاتر روباز دلاکورت برگزار میشد، شرکت کرد و در اجرای موزیکال بهسوی جنگل اثر استیون سوندهایم، نقش همسر نانوا را به روی صحنه برد. این نخستین حضور او در تئاتر نیویورک و نخستین حضور او بعد از ۱۳ سال دوری از تئاتر بود. او اجرای یکماههٔ این نمایش را پذیرفت تا «چالشی که غیرقابل حل به نظر میرسید را انجام دهد»، گرچه که بهوسیلهٔ این کار آشفته و وحشتزده شده بود. آدامز بهوسیلهٔ مربی آواز خصوصی برای این نقش آماده شد اما برنامهریزی پروژههای سینمایی منجر به این شد که فقط چهار هفته تمرین کند. بن برنتلی، منتقد تئاتر نیویورک تایمز، «اجرا با صدای رسا و آواز خوب آدامز» را تحسین کرد، اما از او بهدلیل فقدان «بیقراری عصبی» و نداشتن خشنودی در نقشش انتقاد کرد.
آدامز نقش «زن خشمگین» دیگری را در درام روانشناختی استاد (۲۰۱۲) ساختهٔ پل توماس اندرسن گرفت. او در این فیلم نقش پگی داد، همسر بیرحم و سوءاستفادهگر رهبر یک فرقه (با بازی فیلیپ سیمور هافمن) را ایفا کرد. این سومین و آخرین همکاریاش با هافمن بود که آدامز او را عمیقاً تحسین میکرد. هافمن دو سال بعد از این فیلم درگذشت. سازمانی که در این فیلم به تصویر کشیده شده از سوی روزنامهنگاران مبتنی بر ساینتولوژی فرض شده است؛ آدامز این مقایسه را گمراهکننده دانست اما از توجهی که به فیلم جلب کرد خشنود بود. اگرچه آدامز بازیگر متد نبود، او عقیده داشت که این نقش سخت او را در زندگی شخصیاش دچار آشفتگی کرده است. جاستین چنگ، منتقد سینما، شخصیت او را با لیدی مکبث مقایسه کرد و دونالد کلارک از آیریش تایمز او را بهخاطر ایفای این نقش با «تهدید مختص به خود» تحسین کرد. جان پترسون از گاردین خاطرنشان کرد در صحنهای که شخصیت او شوهرش را در حال انجام خودارضایی تنبیه میکند، یکی از مهمترین سکانسهای فیلم بود. آدامز بار دیگر نامزد دریافت جوایز اسکار، گلدن گلوب و بفتای نقش مکمل شد.
دومین فیلم اکرانشدهٔ آدامز در سال ۲۰۱۲ درام ورزشی مشکلی با منحنی ساختهٔ کلینت ایستوود بود. او در آن نقش دختر پیشاهنگ بیسبال (ایستوود) را ایفا کرد که با پدرش قطع رابطه کرده است. آدامز شخصیت «گرم و بخشنده» ایستوود را تحسین کرد و از این همکاری راضی بود. او از سوی یک مربی بیسبال با آموختن روشهای گرفتن توپ و پرتاب توپ برای این نقش آماده شد. این فیلم نقدهای مختلفی دریافت کرد و راجر ایبرت اشاره داشت که آدامز چطور نقشی استاندارد را بهنظر ارزشمند کرده است. او در همین سال نقش کوتاهی از یک معتاد به مواد مخدر را در درام در جاده با حضور گروه بازیگران و ساختهشده بر اساس رمانی به همین نام نوشتهٔ جک کرواک ایفا کرد.
پس از عدم موفقیت در کسب نقش لوئیس لین در دو فیلم قبلی دربارهٔ سوپرمن، آدامز این نقش را در بازسازی ۲۰۱۳ زک اسنایدر تحت عنوان مرد پولادین با بازی هنری کویل در نقش اصلی، به دست آورد. او لین را با ترکیبی از سرسختی و آسیبپذیری ایفا کرد، اما پیتر بردشاو این شخصیت را «به طرزی ناقص خلقشده» توصیف و از عدم جاذبهٔ عاطفی آدامز با کویل انتقاد کرد. این فیلم بیش از ۶۶۰ میلیون دلار فروش داشت و به یکی از پرمخاطبترین فیلمهای او در گیشه تبدیل شد. آدامز سپس در او حضور یافت. این فیلم درامی از نویسنده-کارگردان اسپایک جونز در مورد مردی تنها با بازی واکین فینیکس بود که عاشق نوعی هوش مصنوعی (با صدای اسکارلت جوهانسون) میشود؛ آدامز در فیلم نقش دوست صمیمی مرد را ایفا کرد. آدامز برای فیلم سال ۲۰۰۹ جایی که موجودات وحشی هستند ساختهٔ جونز مصاحبهٔ بازیگری داد که ناموفق بود. پس از اینکه جونز نوارهای مصاحبهٔ بازیگری او را بازنگری میکرد، تصمیم گرفت آدامز را برای حضور در او انتخاب کند. آدامز مجذوب ایدهٔ به تصویر کشیدن دوستی افلاطونی بین یک مرد و زن شده بود و عقیده داشت چنین دوستی در این فیلم کمیاب وجود دارد.
آدامز با حضور در فیلم جناییِ کمدی سیاه حقهبازی آمریکایی ساختهٔ دیوید او. راسل، با حضور گروهی از بازیگران شامل کریستین بیل، بردلی کوپر و جنیفر لارنس به موفقیتهای دیگری دست یافت. این فیلم با الهام از رسوایی ابسکم در دههٔ ۱۹۷۰ ساخته شد و آدامز در فیلم نقش شیادی اغواگر را به تصویر کشید. او آن نقش را طوری ایفا کرد که «همهچیز موجه احساس شد و به نظر نمیرسید که او فقط یک بیمار اجتماعی سکسی باشد». آدامز و بیل برای شکلدادن به شخصیتهایشان همکاری تنگاتنگی داشتند و در پشت صحنه پیشنهادهایی به راسل داد؛ شامل صحنهای که همسر معشوقهاش (با بازی لارنس) در آن لبهایش را بهصورت پرخاشگرانه میبوسد. این کار برای آدامز طاقتفرسا بود و بعداً گزارشهایی مبنی بر اینکه راسل به او سخت گرفته بود و او را مرتباً به گریه انداخت را تأیید کرد؛ او گفت که از آوردن چنین تجربهٔ منفی به خانه برای دخترش میترسد. حقهبازی آمریکایی مورد تحسین منتقدان قرار گرفت؛ منولا دارگیس از نیویورک تایمز عقیده داشت که آدامز «در اینجا عمیقتر از آنچه تا به حال به او اجازه داده شده پیش میرود» و افزود که او با موفقیت «شخصیتی غیرقابل پیشبینی را به شخص بسیار متلاطم تبدیل کرده است.» او جایزهٔ گلدن گلوب بهترین بازیگر زن کمدی یا موزیکال را کسب کرد و برای پنجمین بار نامزد دریافت جایزهٔ اسکار شد (نخستین بار در رشتهٔ بهترین بازیگر زن). او و حقهبازی آمریکایی هر دو از سوی منتقدان به عنوان یکی از بهترین فیلمهای سال ۲۰۱۳ معرفی شدند و هر دو نامزد جایزهٔ اسکار بهترین فیلم بودند.
بهدنبال حضور در فیلم درام لالایی که با نقدهای ضعیفی همراه بود، آدامز در فیلم چشمان بزرگ (۲۰۱۴) نقش اصلی را ایفا کرد. این فیلم درمورد هنرمند مشکلدار مارگارت کین است که نقاشیهای «بچه سرراهی چشم درشت» او بهوسیلهٔ همسرش والتر کین سرقت ادبی شد. هنگامی که برای نخستین بار این نقش به او پیشنهاد شد، آدامز برای جلوگیری از ایفای نقش یک زن سادهلوح دیگر، آن را رد کرد. تولد دخترش در سال ۲۰۱۰ آدامز را ترغیب کرد تا در این شخصیت منفعل توانایی پیدا کند. او از تجربیات زندگی واقعیاش که در آن هیچ دفاع جسورانهای از خود نداشت کمک گرفت. او در حین آمادهسازی نقاشیکردن را تمرین و روش کار کین را مطالعه کرد. کین نقشآفرینی آدامز از خودش را پسندید، و مارک کرمد از آبزرور نقشآفرینی او را نوعی «آمیزهٔ نیرومند از حرارت پویا و آسیبپذیری احساسی» نامید. او برای دومین بار متوالی جایزهٔ گلدن گلوب بهترین بازیگر زن کمدی یا موزیکال را کسب کرد و نامزد دریافت جایزهٔ بفتای بهترین بازیگر زن شد.
پس از غیبتی یکساله از سینما، سه فیلم با حضور آدامز در سال ۲۰۱۶ اکران شد. او نخست نقش لوئیس لین را بتمن در برابر سوپرمن: طلوع عدالت بازآفرینی کرد که پس از مرد پولادین دومین قسمت از دنیای توسعهیافتهٔ دیسی بهشمار میرفت. علیرغم نظرات منفی منتقدان در خصوص روایت منسجم، این فیلم بیش از ۸۷۰ میلیون دلار در گیشه کسب کرد و پرفروشترین فیلم آدامز تا به امروز شد. در دو اکران بعدی—درام علمی تخیلی ورود و تریلر روانشناختی حیوانات شبزی—آدامز نقش زنان «از لحاظ احساسی محتاط و بهشدت خردمند» را ایفا کرد که مورد تحسین قرار گرفت. حیوانات شبزی ساختهٔ تام فورد که بر اساس رمان تونی و سوزان نوشتهٔ آستین رایت ساخته شد، داستان دلال هنری متأهل غمگین به نام سوزان (آدامز) را روایت میکند که هنگام مطالعهٔ رمان خشونتآمیز همسر سابقش (با بازی جیک جیلنهال)، ضربه روحی میبیند. او مقدار ناچیزی شباهت میان خود و سوزانِ «خونسرد» و «منزوی» پیدا کرد و شخصیت این کاراکتر را از شخصیت تام فورد مدلسازی کرد. استفانی زاکارک از مجلهٔ تایم این فیلم را از لحاظ بصری جذاب اما از لحاظ موضوعی ضعیف پنداشت، اما آدامز و جیلنهال را بابت خالصانه جلوه دادن درد شخصیتهایشان ستود.
ورود، به کارگردانی دنی ویلنوو که بر اساس داستان کوتاه تد چیانگ، یعنی «داستان زندگی تو» ساخته شد، در میان تحسینشدهترین فیلمهای آدامز در طول دوران فعالیتش قرار دارد. این فیلم بر روی زبانشناسی به نام لوئیز بنکس (آدامز) تمرکز دارد که هنگامی از سوی دولت ایالات متحده برای تفسیر زبان فرازمینیها استخدام میشود، چشماندازهای عجیبی را تجربه میکند. آدامز مجذوب ایدهٔ به تصویر کشیدن نقش اول زن خردمند شد و خود را با مضمون وحدت و شفقت فیلم عجین کرد. او در حین آمادهسازی مستندهایی در زمینهٔ زبانشناسی تماشا کرد. کریستوفر اور از آتلانتیک نقشآفرینی آدامز را «بهطور مجذوبکنندهای صریح، به نوبت متعالی و غمانگیز» توصیف کرد. کنت توران در لس آنجلس تایمز به «نقشآفرینی بهدقت سنجیدهٔ» او اشاره کرد. ورود موفقیتی تجاری بود که بیش از ۲۰۰ میلیون دلار فروش داشت، در حالی که بودجهٔ ساخت آن ۴۷ میلیون دلار بود. آدامز نامزد دریافت جوایز گلدن گلوب و بفتای بهترین بازیگر زن شد. چندین روزنامهنگار بر این باور بودند که آدامز برای بازی در این فیلم لایق کسب نامزدی در مراسم اسکار بود. او برای بار سوم نقش لوئیس لین را در فیلم ابرقهرمانی لیگ عدالت (۲۰۱۷) با حضور گروهی از بازیگران دربارهٔ تیمی به همین نام ایفا کرد. تیم گریرسون از اسکرین اینترنشنال نوشت که علیرغم «طنین عاطفی» که آدامز به فیلم داده، استعداد او در یک نقش مکمل بیهوده به هدر رفته است.
آدامز در سال ۲۰۱۸ با چیزهای تیز—مینیسریالی از شبکهٔ اچبیاو که بر اساس رمانی به همین نام نوشتهٔ گیلین فلین ساخته شد—به تلویزیون بازگشت. او یکی از تهیهکنندگان اجرایی این مینیسریال بود و در آن نقش کامیل پریکر، خبرنگاری خودزن که برای گزارش اخبار قتل دو دختر جوان به زادگاهش بازمیگردد، را ایفا کرد. آدامز برای این نقش وزن خود را افزایش داد و در روزهای فیلمبرداری، سه ساعت بهصورت سنگین آرایش میکرد تا شکل بدن زخمی کاراکترش را ایجاد کند. او بهمنظور یادگیری دربارهٔ خودزنی کتاب یک فریاد قرمز براق را مطالعه کرد و در مورد حالت روانشناسی اختلال ساختگی تحمیلشده به دیگری به تحقیق و مطالعه پرداخت. او برای جدایی از این نقش ناکارآمد، عاجز بود و از بیخوابی رنج میبرد. این مجموعه و نقشآفرینی آدامز با واکنش مثبتی از سوی منتقدان همراه شد؛ جیمز پونیووزیک از نیویورک تایمز شخصیتپردازی پیچیده پریکر را ستود و نقشآفرینی آدامز را «میخکوبکننده» خواند. دانیل داداریو از ورایتی پی برد که او «در اوج تواناییهایش عمل میکند» و افزود: «صدایش یک اکتاو کاهش یافت، به لحنی کشدار آرام شد و با بیاعتمادی بهبود یافت، [او] درواقع فوقالعاده است».
کریستین بیل و آدامز در فیلم طنز سیاسی معاون (۲۰۱۸) ساختهٔ آدام مککی برای سومین بار با یکدیگر همبازی شدند. این دو، در این فیلم به ترتیب معاون رئیسجمهور سابق ایالات متحده، دیک چینی، و همسرش، لین را به تصویر کشیدند. او در حین آمادهسازی برای این نقش کتابهای لین را مطالعه کرد. به رغم آنکه این نقش با دیدگاههای سیاسی آدامز مطابقت نداشت، او با همذاتپنداری وارد این نقش شد و با بردباری شخصیتش ارتباط پیدا کرد. ریچارد لاوسون از ونتی فر این نقش آدامز را با نقشش در فیلم استاد مقایسه کرد و «سختگیری همیشگی او» را ستایش کرد. اریک کوهن در ایندیوایر از او بابت «تجسم یک لیدی مکبث توسعهنیافته بههمراه انرژی خشمگینانه» قدردانی کرد. آدامز برای بازی در چیزهای تیز و معاون نامزد دریافت جوایز گلدن گلوب شد؛ او برای چیزهای تیز نامزد دریافت جایزهٔ امی ساعات پربیننده برای بهترین بازیگر زن در مینیسریال و برای معاون نیز برای ششمین بار نامزد اسکار و هفتمین بار نامزد بفتا شد.
آدامز دههٔ جدید را با بازی در درام مرثیه هیلبیلی آغاز کرد که بر اساس کتاب به همین نام اثر جی. دی. ونس ساخته شد. این فیلم با واکنش منفی منتقدان مواجه شد؛ منتقدی از رولینگ استون توضیح داد علیرغم کار قابل اطمینان آدامز، او در فیلمی با فیلمنامهٔ ضعیف گیر افتاده است. چند نشریه از فیلم بهدلیل نداشتن سکانسهای کافی برای بهبود شخصیت او انتقاد کردند. اما او نامزد دریافت جایزهٔ انجمن بازیگران فیلم بهترین بازیگر زن شد. آدامز سپس نقش یک شاهد قتل مبتلا به برزنهراسی را در تریلر روانشناختی زنی پشت پنجره ساختهٔ جو رایت ایفا کرد که بر اساس رمان به همین نام ساخته شد. این فیلم در سال ۲۰۱۸ فیلمبرداری شد و انتشار آن چند بار به دلیل اکرانهای ناموفق در سنجش واکنش مخاطبان و سپس همهگیری کووید-۱۹ به تعویق افتاد؛ این فیلم در نهایت در سال ۲۰۲۱ از طریق نتفلیکس منتشر شد. آدامز سپس نقش مکمل مادری داغدار را در فیلم ایون هنسن عزیز که اقتباسی سینمایی از موزیکال برادوی به همین نام بود، بر عهده گرفت. زنی پشت پنجره و ایون هنسن عزیز نقدهای ضعیفی از سوی منتقدان داشتند.
آدامز در سال ۲۰۲۲ نخستین حضورش در تئاتر وست اند را با احیای نمایش باغوحش شیشهای واقع در تئاتر دوک یورک تجربه کرد. او در این نمایش نقش آماندا را به روی صحنه برد؛ مادری که برای بزرگ کردن فرزندانش در تلاش است که او برای این کار از شخصیت خشن و مصمم مادرش کمک گرفت. این نمایش تئاتر با نقدهای ضد و نقیضی مواجه شد؛ دومینیک کاوندیش در دیلی تلگراف عملکرد آدامز را «واضح، فروتن، باورپذیر و بهطرز آرامی دلخراش» توصیف کرد، اما نیک کورتیس از ایونینگ استاندارد آن را «ضعیف و دور از انتظار» دانست. آدامز سپس نقش جیزل از فیلم افسونشده را در دنبالهٔ این فیلم با عنوان افسوننشده که از دیزنی پلاس پخش شد، بازآفرینی کرد. او شش ترانه برای موسیقی متن آن ضبط کرد. منتقدان به دلربایی ماندگار آدامز در این نقش تأکید داشتند اما این دنباله را نسبت به فیلم قبلی ضعیفتر دانستند.
آدامز در سال ۲۰۱۹ بههمراه مدیر برنامهاش استیسی اونیل، کمپانی تولیدی خود بهنام باند گروپ انترتینمنت را تأسیس کرد. نخستین اکران آنها، اقتباس سینمایی از رمان طنز سگ شب با بازی آدامز بود. او در این فیلم نقش مادر گرفتاری را بازی کرد که گهگاه به سگ تبدیل میشود.
هدلی فریمن از مجلهٔ گاردین در سال ۲۰۱۶ شخصیت آدامز خارج از قاب سینما را «بسیار دلنشین و جدی» توصیف کرد که هنگام آغاز به کار، رک و صریح صحبت میکند. کارل سوانسون در والچر او را «به طرز مشکوکی غیرخودشیفته برای یک ستارهٔ هالیوودی، باوقار، سختکوش و شایسته» عنوان کرد که در مفهوم امروزی برای سلبریتی بودن تقریباً متمایز است. الکس بیلمز، روزنامهنگار، معتقد است که توانایی آدامز برای اینکه «هم ستاره پر زرق و برق سینما و هم یک شخص عادی مرتبط با واقعیت» باشد، «کلید موفقیت اوست».
آدامز با مربی بازیگری خود، وارنر لافلین، همکاری تنگاتنگی دارد. او لافلین را مسئول کمک به سازماندهی و ساختار بخشیدن به افکارش دانسته است. او با نوعی روش بازیگری کار میکند که لافلین به او آموخته است. آدامز در این روش تلاش میکند تا بهوسیلهٔ خلق پیشینهٔ داستانی شخصیت از سه سالگی، روانشناسی شخصیت خود را درک کند. او ترجیح میدهد با کارگردانان مطمئنی کار کند که به او فضایی میدهند تا استقلال فکری داشته باشد. او در طول فیلمبرداری در قالب شخصیتی خود میماند و به سختی میتواند خود را از نقشها و لهجهها جدا کند. آدامز تحتتأثیر اندازه نقش قرار نمیگیرد و هم به نقش اصلی و هم به نقش مکمل مجذوب میشود. او خودش را یک ایفاکنندهٔ وسواسی توصیف کرده است.
جیک کویل در واشینگتن تایمز آدامز را بازیگری میداند که خود را برای نقشهایش متحول نمیکند بلکه وارد «شخصیتی با گرمی و هوشمندی» میشود، «در حالی که به مراتب مختلف، خودش باقی میماند.» مریل استریپ، همبازی او در تردید و جولی و جولیا، گفته است که آدامز در صحنه فیلمبرداری کاملاً آماده است و از «هوش کلانی» در به وجود آوردن قوس داستانی شخصیتش برخوردار است. پل توماس اندرسون که فیلم استاد با بازی او را کارگردانی کرد، تعهد و صرف زمان او در پروژههایش را ستایش میکند. روزنامهنگاران به شخصیت «دلبر آمریکایی» آدامز در نقشهای دههٔ ۲۰۰۰ او اظهار نظر کردهاند، و نیز به تنوع عملکردی مضاعف او در دههٔ ۲۰۱۰ تأکید داشتهاند. استیون مارش، رماننویس، آدامز را «بزرگترین بازیگر نسل خود» نامید. آنتونی لین، روزنامهنگار و منتقد نیویورکر در سال ۲۰۱۶ در توصیف فعالیت سینمایی او در نقدی برای ورود نوشت:
مهربانی چابکی که در فیلمی مانند افسونشده (۲۰۰۷) از او صورت گرفت، در سالهای اخیر با عزم جدی استاد (۲۰۱۲) و پرخاش حقهبازی آمریکایی (۲۰۱۳) تندخو شده است و اکنون در ورود، استعداد او برای اندوه، توانایی او، و دلپذیری فطری خلق و خوی او با همدیگر یکی میشوند.
فوربز آدامز را در میان بازیگران زن جهان با بیشترین دستمزد رتبهبندی کرد. نام او با درآمد بالغ بر ۱۳ میلیون دلار در ۲۰۱۴ و نیز در ۲۰۱۶ و بالغ بر ۱۱ میلیون دلار در ۲۰۱۷ در این رتبهبندی قرار گرفت. این مجله در سال ۲۰۱۴ او را در فهرست سالانه ۱۰۰ سلبریتی خود معرفی کرد و نیز او را در میان قدرتمندترین بازیگران زن در این تجارت قرار داد. همچنین در آن سال، او از سوی مجلهٔ تایم یکی از ۱۰۰ شخص تأثیرگذار جهان نامیده شد. آدامز در سال ۲۰۱۷ یک ستاره در پیادهروی مشاهیر هالیوود کسب کرد. فیلمهای او تا سال ۲۰۱۷ بیش از ۴٫۷ میلیارد دلار در سراسر جهان فروش داشته است. رابرت ایتو از نیویورک تایمز معتقد است که گرایش او به پروژههای مخاطرهآمیز مانع از آن میشود که در گیشه موفقتر باشد.
استوارت مکگورک از جیکیو به پوست روشن و صاف، موهای خرمایی، مهربانی و سبک صحبت صمیمانهٔ آدامز بهعنوان یکی از خصلتهای بارز او اشاره کرده است. او در سال ۲۰۱۱ از سوی ال به عنوان یکی از زیباترین افراد در آمریکا معرفی شد، و چندین نشریه حضور او در فرش قرمز را در میان فهرست خودشان از سلبریتیهای خوشپوش قرار دادهاند. آدامز در سال ۲۰۱۲ یکی از عطرهای لاکست را تبلیغ کرد و دو سال بعد، از لوازم جانبی و کیفهای دستی مکس مرا اعلام پشتیبانی کرد. او در سال ۲۰۱۵ با مکس مرا برای طراحی و تبلیغ یکی از خطهای تولید کیف دستی همکاری کرد.
آدامز در سال ۲۰۰۱ در کلاس بازیگری با بازیگر و نقاش، دارن لو گالو، آشنا شد و سال بعد هنگامی که در فیلم کوتاهی با عنوان سِنتها همکاری میکردند، شروع به ملاقات کردند. آنها در سال ۲۰۰۸ نامزد کردند و دخترشان، آویانا، در سال ۲۰۱۰ به دنیا آمد. این زوج هفت سال پس از نامزدی در یک مراسم خصوصی واقع در مزرعهای نزدیک سانتا باربارا، کالیفرنیا ازدواج کردند. آدامز در سال ۲۰۱۶ گفت که از فداکاریهای بیشماری که لو گالو به عنوان مراقب اصلی خانوادهشان انجام داده، قدردانی میکند. آنها در بورلی هیلز، کالیفرنیا زندگی میکنند. او زندگی خانوادگیاش را «بسیار آرام» توصیف کرده و میگوید روال زندگیاش شامل رفتن به سر کار، بردن دخترش به پارک و داشتن قرارهای عاشقانه هفتگی با شوهرش است.
آدامز ارزش ناچیزی به سلبریتی بودن قائل است و عقیده دارد که «هرچه تعداد بیشتری از مردم در مورد من بدانند، کمتر به من و کاراکترهایم اعتماد میکنند». او بسیار کم به شایعات بیاساس یا پوشش تبلویدها توجه میکند و میکوشد که بین کار و زندگی سالم تعادل ایجاد کند. او سعی میکند تحت تأثیر شهرتش قرار نگیرد و باور دارد که این امر مانع خواهد شد که بتواند در نقشهایش درست بازی کند. آدامز در مورد رنج بردن از عدم اعتماد به نفس و عدم اطمینان از دوران جوانی و اینکه چگونه مادر شدن او را آرامتر کرد، صحبت کرده است. او هنگام استرس در محل کار، اغلب به ترانهخواندن میپردازد. او به دیگر بازیگران پیوسته و خواستار برابری دستمزد زنان در صنعت سینما شده است، اما او فکر میکند که اغلب بیش از حد از بازیگران زن خواسته میشود که دربارهٔ عدم توازن درآمدی بین جنسیتها توضیح دهند و عقیده دارد که این سؤالات در عوض باید از تهیهکنندگان پرسیده شود.
آدامز بعد از اینکه در سالهای اولیهٔ حضور در صنعت سینما با مشکلاتی مواجه شده بود، امروزه تا حد زیادی با دانشآموزان محروم مدرسه فیلم گتو در شهر نیویورک همکاری کرده است. ورایتی در ۲۰۱۰ از او به دلیل همکاری با آنها تقدیر کرد. او از پروژهٔ ترور (سازمانی غیرانتفاعی که از نوجوانان الجیبیتی مشکلدار حمایت میکند) پشتیبانی کرده و در سال ۲۰۱۱ مجری رویداد «ترور لایو» بود. او در سال ۲۰۱۳، کتاب زیبایی برای سرطان مغز را برای کمک به جمعآوری پول برای مؤسسات خیریهٔ سرطان مغز اسناگ و هدراش منتشر کرد. سال بعد، او در یک رویداد خیریه برای جمعآوری کمکهای مالی برای کودکان مورد آزار جنسی در مرکز پزشکی یوسیالای، سانتا مونیکا شرکت کرد. آدامز در سال ۲۰۲۰ با بازیگر جنیفر گارنر همکاری کرد تا کمپین #SaveWithStories را برای ترویج آموزش کودکان در زمان تعطیلی مدارس بهدلیل همهگیری کووید-۱۹ راهاندازی کند. آدامز سفیر بنیاد راه درست است؛ این خیریه خدمات شغلی و سلامت روانی به جوانان سابقاً تحت سرپرستی ارائه میدهد.
بنا به گزارش وبگاه نقد و بررسی راتن تومیتوز و وبگاه گیشهٔ باکس آفیس موجو، تحسینشدهترین و پرفروشترین فیلمهای آدامز اگه میتونی منو بگیر (۲۰۰۲)، جونباگ (۲۰۰۵)، افسونزده (۲۰۰۷)، تردید (۲۰۰۸)، شب در موزه: نبرد اسمیتسونین (۲۰۰۹)، جولی و جولیا (۲۰۰۹)، مشتزن (۲۰۱۰)، ماپتها (۲۰۱۱)، استاد (۲۰۱۲)، مرد پولادین (۲۰۱۳)، او (۲۰۱۳)، حقهبازی آمریکایی (۲۰۱۳)، چشمان بزرگ (۲۰۱۴)، بتمن در برابر سوپرمن: طلوع عدالت (۲۰۱۶)، ورود (۲۰۱۶)، حیوانات شبزی (۲۰۱۶) و لیگ عدالت (۲۰۱۷) هستند. از پروژههای تلویزیونی او میتوان به نقشآفرینی در مینیسریال چیزهای تیز (۲۰۱۸) از شبکهٔ اچبیاو اشاره کرد. او در بازآفرینی نمایش بهسوی جنگل واقع در پابلیک تییتر در سال ۲۰۱۲ و بازآفرینی نمایش باغوحش شیشهای واقع در وست اند در سال ۲۰۲۲ حضور داشته است.
آدامز شش بار نامزد دریافت جایزهٔ اسکار شده است: بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای جونباگ (۲۰۰۵)، تردید (۲۰۰۸)، مشتزن (۲۰۱۰)، استاد (۲۰۱۲) و معاون (۲۰۱۸)، و بهترین بازیگر زن برای حقهبازی آمریکایی (۲۰۱۳). او برای حقهبازی آمریکایی (۲۰۱۳) و چشمان بزرگ (۲۰۱۴) دو جایزهٔ گلدن گلوب در رشتهٔ بهترین بازیگر زن در کمدی یا موزیکال برنده شده و غیر از این نامزد دریافت هفت جایزه گلدن گلوب بوده است: بهترین بازیگر زن در کمدی یا موزیکال برای افسونزده (۲۰۰۷)، بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای تردید (۲۰۰۸)، مشتزن (۲۰۱۰)، استاد (۲۰۱۲) و معاون (۲۰۱۸)، بهترین بازیگر زن در درام برای ورود (۲۰۱۶)، و بهترین بازیگر زن در مینیسریال برای چیزهای تیز (۲۰۱۸).