سعید آقاخانی (زادهٔ ۴ اسفند ۱۳۵۰) بازیگر، فیلمنامهنویس و کارگردان اهل ایران است. وی دانشآموختهٔ تئاتر از دانشگاه تهران است. او برای بازی در فیلم خداحافظی طولانی (۱۳۹۳) برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر شده است.
بازی او در مجموعه تلویزیونی چاردیواری در نقش «خیری» از محبوبترین نقشآفرینیهای دوران بازیگری اوست. از دیگر آثار مهم او کارگردانی و بازیگری در پنج فصل مجموعه نوروزی نون خ است که به نوعی مهمترین اثر دوران فعالیت او است.
سعید آقاخانی در خانوادهای کرد سنی در شهر بیجار استان کردستان به عنوان فرزند چهارم از میان شش خواهر و برادر به دنیا آمد. او فارغ التحصیل لیسانس رشته تئاتر از دانشگاه تهران می باشد که از فعالیت خود را از تئاتر شروع کرد و سال ۱۳۷۱ با نقش فرعی مجموعه «محکمه عدالت» جلوی دروبین رفت. سال ۱۳۷۲ با مجموعه «پرواز ۵۷» به کارگردانی مهران مدیری دیده شد و سال بعد با سریال «ساعت خوش» و سپس «سال خوش» به شهرت رسید. اولین تجربه سینماییاش در سال ۱۳۷۶ با فیلم «کلید ازدواج» شروع شد تا اینکه برای بار دوم سال ۱۳۸۸ با فیلم «بعدازظهر سگی سگی» به این عرصه بازگشت. نویسندگی فیلمنامه را سال ۱۳۸۴ با سریال «متهم گریخت» به کارگرانی رضا عطاران تجربه کرد و با همین سریال هم بهعنوان بازیگر بسیار دیده شد. او سپس سال ۱۳۸۸ با سریال «عید امسال» کارگردانی را هم آغاز کرد و مجموعههایی چون دزد و پلیس و نون خ را کارگردانی کرده است. آقاخانی در فیلمهای پرفروشی چون رحمان ۱۴۰۰ و تمساح خونی ایفای نقش کرده است
سعید آقاخانی پس از سرنگونی هواپیمای مسافربری اوکراین توسط پدافند هوایی در دی ۱۳۹۸، در راستای همدردی با مردم از شرکت در سی و هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر انصراف داد.
وی در یادداشت کوتاهی نوشت:
«بی تردید هنرمند واقعی و اصیل، هیچگاه از خاستگاه و مردمش جدا نبوده و نیست. این روزها که حوادث مترقبه و غیرمترقبه گوناگونی جو روانی جامعه و مردم شریف میهنم را یک به یک با بی رحمی نشانه گرفتهاند، صلاح دیدم ضمن بیان همدردی صمیمانه خودم و آرزوی شکیبایی برای خانوادههای داغدار و تمنای مغفرت برای از دست رفتگان از پیشگاه پروردگار، انصراف خودم را از حضور در جشنواره فیلم فجر امسال اعلام کنم.»
سعید آقاخانی که در جریان فیلمبرداری بخش هایی از فصل پنجم مجموعه نون خ در چابهار حضور داشت، پس از حادثه تروریستی چابهار در فروردین ماه ۱۴۰۳ نوشت:
درست ۲ ماه پیش در کنار همین عزیزان مرزبان و دریابانی در چابهار مشغول کار بودیم، اغلب بومی و بلوچ، مردانی مهربان و از جان گذشته، یک روز داخل قرارگاه دریابانی ورود ما را ممنوع کردند، گفتیم هنوز کارمان تمام نشده، گفتند ما آماده باشیم و ما را به زور بیرون کردند و خودشان ماندند، نزدیک قرارگاه کارمان را شروع کردیم که آسمان از شلیک گلوله توپ سیاه شد، دستپاچه همهچیز را جمع کردیم و از آنجا رفتیم و آنها آنجا ماندند. روحشان شاد.