استنلی کوبریک(Stanley Kubrick)
استَنلی کوبریک (انگلیسی: Stanley Kubrick؛ زادهٔ ۲۶ ژوئیهٔ ۱۹۲۸) فیلمساز، فیلمنامهنویس، تهیهکننده و عکاس آمریکایی بود. کوبریک به صورت گسترده به عنوان یکی از بزرگترین و بهترین فیلمسازان تاریخ سینما شناخته میشود. تقریباً تمامی آثار وی، اقتباس از رمان یا داستانهای کوتاه هستند که در ژانرهای مختلفی ساخته شدهاند. فیلمهای کوبریک به دلیل توجه وسواسگونه به جزئیات، فیلمبرداری مبتکرانه، استفاده از نورپردازی طبیعی، صحنهآرایی عظیم و بهرهبرداری خاص از زبان کمدی سیاه مورد توجه قرار گرفتهاند.
کوبریک در سال ۱۹۲۸ در نیویورک به دنیا آمد. او در دوران تحصیل، دانشآموز متوسطی بود و از همان ابتدا، علاقه خود را به عکاسی، ادبیات و سینما نشان داد. پس از فارغالتحصیلی از دبیرستان، کوبریک شروع به تحقیق و آموختن جنبههای مختلف تهیهکنندگی و کارگردانی فیلم کرد. کوبریک از اواخر دهه ۱۹۴۰ تا اوایل دهه ۱۹۵۰ به عنوان عکاس در مجله «لوک» فعالیت کرد و سپس به سراغ ساخت فیلمهای کوتاه کمهزینه رفت که از جمله آنها میتوان به روز نبرد و کشیش پرنده (هردو محصول سال ۱۹۵۱) اشاره کرد. نخستین موفقیت جدی کوبریک در هالیوود با کارگردانی فیلم نوآر کشتن (۱۹۵۶) به دست آمد که آن را برای یونایتد آرتیستس تولید کرد. کوبریک با ساخت راههای افتخار (۱۹۵۷) که اثری ضد جنگ بود و همچنین فیلم درام تاریخی حماسی اسپارتاکوس (۱۹۶۰) توانست جایگاه خود را در سینمای آمریکا تثبیت کند. او در این دو فیلم با کرک داگلاس به عنوان بازیگر، همکاری کرد.
کوبریک در سال ۱۹۶۱ به دلیل نگرانی از افزایش آمار جرموجنایت در آمریکا و البته نفرت فزایندهاش نسبت به سیاستهای حاکم بر استودیوهای سینمایی بزرگ هالیوود و همچنین اختلاف نظری که با افرادی مثل داگلاس پیدا کرده بود، ایالات متحده را برای همیشه ترک کرد و به منطقه چایلد ویک بری، واقع در هرتفوردشر انگلستان مهاجرت کرد. کوبریک تا آخر عمر در چایلد ویک بری ماند و در خانهای که به همراه همسرش، کریستین کوبریک ساخته بود، زندگی کرد و به غیر از چند دفعه معدود، از انگلستان خارج نشد. او خانه خود را تبدیل به محل کار کرد و به مطالعه و تحقیق و نوشتن فیلمنامه پرداخت. این امر به کوبریک اجازه داد تا بتواند نگاه خلاقانه خود را بر تمام فرایند فیلمسازی، حفظ کند. کوبریک با همکاری پیتر سلرز، موفق شد دو فیلم لولیتا (۱۹۶۲) و دکتر استرنجلاو (۱۹۶۴) را در انگلستان بسازد که دومی برای او، نامزدی در رشته جایزه اسکار بهترین فیلم در سی و هفتمین دوره جوایز اسکار را به دنبال داشت.
کوبریک یک کمالگرا بود و دوست داشت تمامی جنبههای تولید فیلم را به صورت کامل، مدیریت و کنترل کند. او در زمینههای نویسندگی، تدوین، اصلاح رنگ و بازاریابی فیلم، تسلط ویژهای داشت و بر روی اجرایی شدن ایدهآلهایش، اصرار میکرد. او به تحقیقات و مطالعات مفصلش در پیش تولید، وسواس و دقتش در طراحی جزئیات صحنه و یکدستی که در عناصر موجود در فیلم با اجرای بازیگران به وجود میآورد، مشهور بود. کوبریک عادت داشت که برداشتهای بسیار زیادی از صحنهها، ضبط کند تا به نتیجه دلخواه برسد. این سختگیری او، موجب ناراحتی و دلخوری برخی از بازیگرانی شد که با وی همکاری کردند. روش سختگیرانه کوبریک در کارگردانی، برای مدتی باعث بدنامی او شد اما علیرغم این مسئله، فیلمهای کوبریک به عنوان آثاری شناخته میشوند که توانستند مرزهای جدیدی در هنر سینما تعریف کنند. در حال حاضر، برخی از آثار کوبریک به عنوان نقطه عطفی در هنر هفتم شناخته میشوند. دقت علمی و جلوههای ویژه نوآورانه فیلم علمی تخیلی و حماسی ۲۰۰۱: ادیسه فضایی (۱۹۶۸) در زمان ساخت فیلم، امری بیسابقه بود که در نهایت نیز، جایزه اسکار بهترین جلوههای ویژه را برای کوبریکی به ارمغان آورد که خودش مسئول جلوههای ویژه فیلم بود. این تنها جایزه اسکاری است کوبریک در طول فعالیت هنری خود دریافت کرد. استیون اسپیلبرگ معتقد است که ۲۰۰۱: ادیسه فضایی یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما است که حکم بیگ بنگ را برای این هنر دارد.
بسیاری از فیلمهای کوبریک در زمان اکران خود با حاشیههای زیادی مواجه شدند و واکنشهای مختلفی را برانگیختند. فیلم پرتقال کوکی (۱۹۷۱) به علت خشونت بیرحمانه خود باعث به وجود آمدن یک جنون رسانهای در بریتانیا شد و نتوانست به صورت کامل در این کشور اکران شود. علیرغم این حواشی، آثار کوبریک موفق به کسب نامزدی و دریافت جوایزی مهمی در اسکار، گلدن گلوب و بفتا شدند. همچنین برخی از آثار کوبریک که در زمان اکران با واکنش سرد منتقدان مواجه شده بودند، به مرور زمان مورد ارزیابی مجدد قرار گرفته و تحسین شدند. کوبریک علاقه زیادی به استفاده از فناوریهای پیشرفته داشت. او فیلم بری لیندون (۱۹۷۵) را با استفاده از لنزهای ۵۰ میلیمتری دوربین «کارل زایس پلینر» که برای کارهای پژوهشی ناسا ساخته شده بود جلوی دوربین برد. او در تمام فیلم از نورپردازی طبیعی استفاده کرده و از تعداد زیادی شمع برای روشن کردن صحنه بهره برد. کوبریک یکی از نخستین کارگردانانی بود که شروع به استفاده از استدیکم کرد. او در فیلم درخشش (۱۹۸۰) از این امکان استفاده کرد تا بتواند حس تعلیق در صحنههای تعقیب در هزارتو را به مخاطب منتقل کند. او در فیلم جنگی غلاف تمامفلزی (۱۹۸۷) نیز از استدیکم بهره برد تا بتواند نماهای بلند بدون لرزش ضبط کند. کوبریک چند روز بعد از آنکه نسخهای از آخرین فیلم سینمایی خود با عنوان چشمان کاملاً بسته (۱۹۹۹) را در یک مهمانی خصوصی برای دوستانش و ستارگان فیلم به نمایش گذاشت، در تاریخ ۷ مارس ۱۹۹۹ به دلیل سکته قلبی در سن ۷۰ سالگی از دنیا رفت. او هرگز اکران آخرین فیلم بلند خود را ندید.
کودکی و نوجوانی
استنلی کوبریک در تاریخ ۲۶ ژوئیه ۱۹۲۸ در بیمارستان «لایینگ-این» واقع در محله منهتن شهر نیویورک پا به دنیا گذاشت. او نخستین فرزند جیکوب لئونارد کوبریک (۲۱ مه ۱۹۰۲–۱۹ اکتبر ۱۹۸۵) و سیدی گرترود پرولر (۲۸ اکتبر ۱۹۰۳–۲۳ آوریل ۱۹۸۵) بود. کوبریک یک خواهر کوچک به نام باربارا مری دارد که در ماه مه سال ۱۹۳۴ متولد شد. والدین کوبریک، هردو یهودی بودند. پدر، مادر، پدر بزرگ و مادربزرگ پدری کوبریک، اصالتی یهودی-لهستانی و رومانیایی-یهودی داشتند. جیکوب کوبریک یک پزشک هومئوپاتی بود که در سال ۱۹۲۷ از کالج پزشکی نیویورک فارغالتحصیل شد. او در همان سال با سیدی ازدواج کرد که فرزند خانوادهای یهودی-اتریشی بود که به آمریکا مهاجرت کرده بودند. هِرش کوبریک که پدر پدربزرگ کوبریک به حساب میآید، در تاریخ ۱۷ دسامبر ۱۸۹۹ و زمانی که ۴۷ سال سن داشت، با کشتی از لیورپول به جزیره الیس نقل مکان کرد تا زندگی جدیدی را به همراه همسر جوان خود آغاز کند. پدربزرگ کوبریک که الیاس نام داشت در سال ۱۹۰۲ به آمریکا مهاجرت کرد. زمانی که استنلی متولد شد، کوبریکها عموماً ساکن برانکس بودند. والدین کوبریک، مراسم عروسی خود را به شیوه سنت خوپا جشن گرفتند. کوبریک برخلاف خانوادهاش، یک یهودی مذهبی نبود و خودش را خداناباوری یهودی میدانست. بر اساس استانداردهای غرب برانکس، خانواده کوبریک، نسبتاً ثروتمند به حساب میآمدند زیرا درآمد مالی جیکوب به عنوان پزشک، قابلتوجه بود.
کوبریک مدت کوتاهی پس از تولد خواهرش به «مدرسه عمومی ۳» رفت و دوران تحصیل خود را در شهر برانکس آغاز کرد. او در ژوئن ۱۹۳۸ به «مدرسه عمومی ۹۰» منتقل شد و در آنجا ادامه تحصیل داد. بر طبق گزارشها، بهره هوشی کوبریک بالاتر از متوسط بود اما با این حال، او حضور فعالی در کلاس درس نداشت. کوبریک از همان دوران نوجوانی به ادبیات علاقه داشت و از سن کم، شروع به مطالعه دربارهٔ اساطیر یونانی و حکایتهای رومی کرد. او همچنین داستانهای برادران گریم را خواند که باعث شد پیوندی دائمی با فرهنگ اروپا پیدا کرده و به آن علاقهمند شود. کوبریک در دوران کودکی به بیسبال علاقه داشت. او بیشتر روزهای شنبه در فصل تابستان را با تماشای مسابقات تیم نیویورک یانکیز سپری میکرد. چندین سال بعد، کوبریک که در مجله «لوک» به عنوان عکاس استخدام شده بود، تصویری از دو پسر جوان را در حال تماشای بازی بیسبال ثبت کرد تا یادی از ورزش مورد علاقه خود در دوران کودکی کرده باشد. زمانی که کوبریک ۱۲ ساله بود، پدرش به او بازی شطرنج را آموزش داد که تبدیل به بازی مورد علاقه کوبریک تا آخر عمر شد. علاقه کوبریک به شطرنج آنقدر زیاد بود که او در بیشتر فیلمهایش به این بازی ارجاع میداد. در سالهای بعد، کوبریک به عضویت فدراسیون شطرنج ایالات متحده آمریکا درآمد. او معتقد بود که شطرنج به وی کمک میکند تا صبر و انضباط در تصمیمگیری را یاد بگیرد. زمانی که کوبریک ۱۳ ساله بود، پدرش یک دوربین گرافلکس به او هدیه داد که باعث شیفتگی کوبریک به هنر عکاسی و ثبت تصاویر شد. کوبریک به همراه همسایه خود، ماروین تراوب که تبدیل به دوست صمیمی او شد و مثل کوبریک به عکاسی علاقهمند بود، شروع به فعالیتهای مرتبط با عکاسی کرد. تراوب یک تاریکخانه شخصی داشت که او و کوبریک، ساعتها در آن، وقت صرف کرده و به مطالعه و تحقیق دربارهٔ روشهای شیمیایی ظاهر کردن عکس میپرداختند. کوبریک، فرایند چاپ عکس را امری جادویی میدانست و بسیار به آن علاقه داشت. کوبریک و تراوب، پروژههای عکاسی زیادی را با یکدیگر انجام دادند. آنها در خیابانها پرسه زده و به دنبال سوژههای جالبی برای عکاسی میگشتند. این دو همچنین زمان قابل توجهی را در سینمای محلی صرف کرده و به دربارهٔ فیلمها، مطالعه میکردند. کوبریک در زمینه عکاسی، تحت تأثیر آثار آرتور فلیگ قرار داشت که به دلیل عکسهای خیابانی سیاهوسفیدش از محلههای نیویورک، مشهور بود. سالها بعد، فلیگ توسط کوبریک به عنوان عکاس فیلم دکتر استرنجلاو (۱۹۶۴) استخدام شد. کوبریک در نوجوانی به موسیقی جاز علاقهمند شد و حتی برای مدتی به عنوان درامر، فعالیت کرد.
کوبریک از سال ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵ در دبیرستان ویلیام هوارد تَفت به تحصیل پرداخت. او در دوران دبیرستان، عضو باشگاه عکاسان مدرسه بود و در رویدادهای مختلفی که در دبیرستان برگزار میشد به عنوان عکاس حضور پیدا میکرد. عکسهای وی در مجله مخصوص مدرسه منتشر میشد. کوبریک از دبیرستان با نمره متوسط ۶۷/دی+ فارغالتحصیل شد. کوبریک آدمی خجالتی و درونگرا بود. او چندان اهل درس خواندن نبود و در بیشتر اوقات از مدرسه بیرون زده و به سالنهای سینمایی میرفت که دو فیلم با یک بلیت عرضه میکردند. کوبریک در سال ۱۹۴۵ فارغالتحصیل شد؛ یعنی درست زمانی که جنگ جهانی دوم به پایان رسیده بود و خیل عظیم سربازان جوان آمریکایی و اروپایی برگشته از جنگ، تقاضای ادامه تحصیل در دانشگاههای مختلف ایالات متحده را داشتند. همین مسئله باعث شد که کوبریک به علت نمرات نه چندان بالای خود در راه پیدا کردن به یک دانشگاه مناسب، ناکام باشد. کوبریک با لحنی تحقیرآمیز از دوران تحصیل خود یاد میکرد. او معتقد بود که سیاستهای حاکم بر مدارس آمریکا در برانگیختن تفکر انتقادی و علاقه دانشآموزان بیتاثیر بودند. پدر کوبریک که از اینکه پسرش نتوانسته بود تا مقاطع بالاتری ادامه تحصیل دهد، ناراحت بود زیرا کاملاً اطمینان داشت که کوبریک، هوش و استعداد لازم برای انجام این کار را دارد. با این حال، پدر کوبریک تصمیم گرفت که پسرش را به دنبال کردن علایقی که دارد، تشویق کند. او به کوبریک اجازه داد از کتابخانه خانوادگی، کتابهایی را که دوست دارد قرض بگیرد. همچنین او را تشویق کرد که عکاسی را به عنوان یک امر حرفهای دنبال کند.
حرفه عکاسی
تجربه فعالیت به عنوان عکاس مدرسه و تشویقهای پدرش به دنبال کردن این مسیر باعث شد که کوبریک، عکاسی را جدیتر از پیش دنبال کند. در اواسط دهه ۱۹۴۰، کوبریک در کلاسهای عصرانه کالج شهری نیویورک به صورت آزاد، ثبتنام کرد زیرا قادر به شرکت در دورههای روزانه دانشگاهها نبود. کوبریک موفق شد تعدادی از عکسهایی که به صورت مستقل ثبت کرده بود را به مجله «لوک» بفروشد. در سال ۱۹۴۵، هر پوند استرلینگ معادل ۴٫۰۳ دلار آمریکا بود. عکسهایی که کوبریک به لوک فروخت؛ در تاریخ ۲۶ ژوئن ۱۹۴۵ در این مجله به چاپ رسیدند. کوبریک در آن دوران برای کسب درآمد، علاوه بر عکاسی؛ در مسابقات شطرنجی که در پارک واشینگتن اسکوئر و باشگاههای شطرنج منهتن برگزار میشد نیز شرکت میکرد.
در سال ۱۹۴۶، کوبریک رسماً به عنوان یک عکاس نیمهوقت در مجله لوک استخدام شد. او بعد از مدتی، قراردادی تمام وقت با با این مجله امضا کرد. جی. وارن اشلوت جونیور که یکی دیگر از عکاسان لوک و از همکاران کوبریک در مجله بود اظهار داشته که از نظر او، کوبریک در دوران جوانی هیچ شباهتی به فردی که قرار است یک کارگردان بزرگ هالیوودی شود، نداشت. او دربارهٔ کوبریک گفته است: «استنلی بچه ساکتی بود. چیز زیادی نمیگفت. او بسیار نحیف، لاغر و یک جورهایی فقیر بود. درست مثل بقیه ما.» کوبریک خیلی زود به علت ویژگی داستانگویی که در عکسهایش وجود داشت، شناخته شد. نخستین تصویر وی به عنوان عکاس رسمی که در تاریخ ۱۶ آوریل ۱۹۴۶ با عنوان «داستان کوتاهی از بالکن فیلم» به چاپ رسید، تصویری از یک زن و مرد را بازسازی کرده بود که در حال جروبحث با یکدیگر هستند. مدل زن بهطور اتفاقی و هماهنگ نشده به صورت مرد، سیلی میزند که تعجب همکارش را در پی داشت و کوبریک همین صحنه را ثبت میکند. کوبریک در طی یک مجموعه عکس دیگر، ۱۸ تصویر از افراد مختلفی را ثبت کرد در مطب دندانپزشکی منتظر نشسته بودند. این مجموعه عکس نشان داد که کوبریک علاقه دارد تا احساسات روزمره انسانها را در محیطهای معمولی به تصویر بکشد. در سال ۱۹۴۸، کوبریک از طرف کمپانی «سیرک برادران رینگلینگ و بارنوم و بیلی» به کشور پرتغال رفت تا نمایشهای سیرک این گروه را مستندسازی کند. کوبریک همکاری خود با این گروه را ادامه داد و از نمایشهای آنها در ساراسوتا، فلوریدا نیز عکسبرداری کرد. کوبریک از این موقعیت به عنوان زمینهای برای توسعه مهارتهای مستندسازی خود استفاده کرد. او در طول این پروژه تلاش کرد تا نگاه خاص خود برای ثبت سوژههای متحرک و همچنین صحنههای شلوغ را شکل دهد. عکسهای کوبریک از این نمایش سیرک در شماره ۲۵ مه ۱۹۴۸ مجله «ملاقات با مردم» به چاپ رسیدند. کوبریک در همین شماره از مجله، گزارش تصویری مستندی از ریسا استیونز تهیه کرده بود که شیوه کار او با بازیگران ناشنوا را توضیح میداد.
فیلمشناسی
واژهنامه
منابع
پیوند به بیرون
- کاتالوگ استنلی کوبریک در انستیتوی فیلم آمریکا
- استنلی کوبریک در آلمووی
- استنلی کوبریک در IMDb
- استنلی کوبریک در راتن تومیتوز
- استنلی کوبریک در تیسیام
محتوایی که مشاهده میفرمایید به صورت مستقیم از سایت ویکیپدیا برداشته شده است و تیم کاکادو هیچگونه مسئولیتی در قبال تولید و انتشار آن ندارد.